به بهانه تجدیدچاپ «درد بیخویشتنی»؛
دعاهای «ناخدا خلف ظلمآبادی» برای پسر سبزهرو و تـرکــهایاش مستجاب شد و نجف پیر شده! الـبـتـه نـاگـفـتـه پیداست که پیر شدن، حتی اگر آرزو و دعای خیر پیرها، برای جوانها هم که باشد، گرفتاریهای خودش را دارد. سکتههای پیاپی، پیرمرد را حسابی از تک و تا انداخته؛ پوست تیرهاش به استخوان گونهاش چسبیده و بیماری چهرهاش را بشدت تکیده کرده؛ گوشهایش بسیار سنگین و خُلقش نیز تنگ و ترش شده. اما هر که قبلتر از اینها نجف را از نزدیک دیده بوده و نشست و برخاستی با او داشته، بیتردید خندههای بلندش را هنگام صحبت شنیده و خوب میداند که درِ زندگی نجف، همیشه روی همین پاشنهای که این روزها میچرخد، نمیچرخیده. نجف کمحوصله و خُلقتنگ امروز، مردی بود شوخ و خوشصحبت و خندهرو و البته نمیتوان منکر هم شد که بخت بلندتری نسبت به بسیاری از همنسلهایش داشته.
کد خبر: ۹۷۴۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۹/۱۹